دانلود آهنگ علیرضا عصار خاطره نیمه جان
دانلود آهنگ جدید علیرضا عصار خاطره نیمه جان
Download New Music Alireza Asar Khatereye Nimeh Jan
آهنگ خاطره نیمه جان علیرضا عصار همراه با متن آهنگ و کد پخشآنلاین آهنگ در وبلاگ
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
ضمن اعلام سپاس و قدردانی خدمت شما کاربر محترم جهت انتخاب سایت هوادار موزیک برای دانلود آهنگ خاطره نیمه جان علیرضا عصار , شما میتوانید متن آهنگ خاطره نیمه جان و همچنین لینک های دانلود این آهنگ علیرضا عصار را از قسمت پایین مشاهده کنید همچنین گزارش آنلاین موزیک خاطره نیمه جان همراه با “کد پخش آنلاین در وبلاگ” در دسترس شما قرار داده شده است , جهت دانلود آهنگ خاطره نیمه جان می توانید از نرم افزارهای دانلود مثل دانلود منیجر (IDM) استفاده کنید و یا روی لینک دانلود کلیک راست کنید و گزینه save link as رو کلیک کنید.
متن آهنگ علیرضا عصار بنام خاطره نیمه جان
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره نیمه جان در آوردیم
به حیرت این که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
ز خاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم و نان در آوردیم
برای اینکه بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
تکست آهنگ علیرضا عصار به نام خاطره نیمه جان
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گردان عاشق تنگ بود
هرکتان ها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفعود شد
آن که سر دارد به سامان میرسد
آن که جان دارد به جانان می رسد
هر که گرد شعله چون پروانه هست
پیکر صد پاره اش بر شانه هست
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
واژه ی یک تانک بر پوتین دوست
آنچه می گویی شهید زنده اوست
هم قطارانی که پشت سنگرند
استخوان ها را به خانه میبرند
دشمن افکن های بی نام و نشان
بوته خونین شده تسبیحشان
قطره بودن وانگهی دریا شدن
از پلاکی گم شده پیدا شدن
عاشقی که تن برایش گور شد
دست از جان شست تا منصور شد
دیده ام دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاوالله رفت
دیده ام دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاوالله رفت
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گردان عاشق تنگ بود
هرکتان ها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آن که سر دارد به سامان میرسد
آن که جان دارد به جانان می رسد
دیدگاه خود را بگذارید